شب دل غم

ساخت وبلاگ
شب بود، شبم سرکش و دیوانه شبی بود
در سینه عجب بیخود و بیگانه تری بود
غم بود که بی دعوت دل، ساکن دل شد
دل بود که بی صاحب و سرگشته و ول شد
غم بود که از خون جگر طالب می شد
دل بود که ساغر شد و ساقی خود دل شد

آخراشه...
ما را در سایت آخراشه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parandeazad32 بازدید : 157 تاريخ : يکشنبه 19 اسفند 1397 ساعت: 19:46